// JavaScript Document
سفارش تبلیغ
صبا ویژن























عشق ممنوعه

شریعتی خیابونیه داخل دزفول که بیشتر مربوط به جوونا ست اونجا بازار اما هرچی فشن مدروز ودختر وپسره اونجاست.دیروز بادوستم رفته بودم شریعتی ماشین ها پشت چراغ قرمز ایستاده بودن من حواسم خیلی پرت بود میخواستم از خیابون رد بشم بعد باخودم گفتم"چرا ماشین ها ایستادن"تازه رفتم پیاده رو بعدش دوستم گفت:مگه نمیخوای بریم اونور خیابون گفتمش:آره گفت:دیوونه تا چراغ قرمزه بیا بریم. تازه دوهزاری افتاد که ماشین ها پشت چراغ قرمز ایستادن که عابرهای پیاده رد بشن .خلاصه این یه سوتی بزرگ از من بود.

توشریعتی بودیم بادوستم پسری اومد جلوراهمونو گرفت به دوستم گفتم:دستتو بده به من.دستشو گرفتم بعد پسره گفت:بیا دست منم بگیر.گفتمش برو بابا من بیام دست جوجه فشنی مثل تورو بگیرم. خلاصه  تا ساعت نه شب که داشتیم میچرخیدیم متلک شنیدیم. تازه یکیشون رفته بود توی صورت دوستم بهش گفت:داااااااایییییییه......(به دزفولی)


نوشته شده در پنج شنبه 91/9/16ساعت 7:11 عصر توسط شهرزاد بیست| نظر|